کافه زندگی

کافه زندگی

حوصله‌ی شرح قصه نیست...🌷

طبقه بندی موضوعی

http://s5.picofile.com/file/8286936068/lanat1.jpg

http://s2.picofile.com/file/8286936092/lanat2.jpg

لعنت به دنیا

  

 

 

پ ن : یکی از رنج آورترین عکس هایی که در طول عمرم دیده بودم.... و هر بار که دوباره می بینم عذاب آوره!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۳۰
مجتبے ‌‌

http://s3.picofile.com/file/8286937592/f91f125307c575651818d42d49b70664.jpg

زاد روز صادق هدایت بود...

ادامه مطلب رو دیدی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۱۳
مجتبے ‌‌

http://s9.picofile.com/file/8286374642/Kayhan_newsletter.jpg

 

تصنیف "کوچه لره" رو با اجرای زیبای کیهان کلهر توسط شاه کمان (ساز ابداعی خود ایشون) ببینید و بشنوید.

خیلی زیباست...

لینک آپارات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۲۴
مجتبے ‌‌

http://s1.picofile.com/file/8286098534/tala_vs_mes.jpg

مطالب فضای مجازی رو بالا و پایین می کنی... و هر بار به این نتیجه می‌رسی که ما ایرانی ها خیلی با فضای مجازی کنار نیومدیم. عده‌ایمون هم که اصلا انگار اون رو نفهمیدیم! نه علت وجودش رو...نه رسالتش رو و نه معنی آزادی درونش رو...
البته مسلما منظورم همه نیست! پس دیگه احتیاجی نیست توضیح بدیم منظورمون کیا هستن و کیا نیستن...البته درصورتیکه اونقدر منطقی باشیم و خودمون رو لزوما جزء دسته دوم قرار ندیم، چشم بسته!!
انگار عادت شده برامون که هر وقت توی یه چیزی حرفی برای گفتن داشته باشیم، شروع کنیم به بی اخلاقی (این واژه رو هرچی فک کنی میشه طول و تفصیل داد).عده ایمون هم زور می زنیم خودمون رو سرآمدتر از بقیه جلوه بدیم.
دایره این تلاش و توفیق هم متغیره ها...مثلا اول از همین دور و وری ها شروع میکنی.دیدی جواب داد میری جلووو، و یه ملت رو گاوریش میکنی!😶
چرا من باید یه ویژگی کامل یا ناقص، و اصلا داشته یا نداشته ی خودمو داد بزنم؟!🤔
باور کن تو (مخاطب های مورد اشاره مون میگم... اصولا منظورم از تو، "تو" نیست، کنار دستیت اصلا!😐 / امیدوارم دراماتیک وار خیلی به کسی نزدیک نباشی...🙄) چی میگفتم....آها... باور کن تو تافته ی جدا بافته نیستی... ناهنجاری داری!😃 یه سری هرمون زیادی داره ترشح میشه! اور دوز شدی...😌
این من نیستم که میتونم ویژگی هام رو مثبت و بزرگ جلوه بدم، ویژگی های مثبت هر انسانی اون رو بزرگ می کنن. این من نیستم که می تونم خودمو خاص نشون بدم....مثلا باور کن مردم از رنسانس تا الان خودشون پی بردن که کارای داوینچی خاصه، داوینچی داد نزد بگمونم...👀
شما گاهی یه نگاه به Bioهای همین اینستاگرام بنداز! چنان بزرگنمایی هایی می بینی نصف مغزت سِر میشه! انگار ایشون یه طرح مفهومی و کانسپتِ اهورایی بودند، و خداوندگار جان و خرد، بصورت کاملا اختصاصی، Limited edition و Special edition (در حد فقط یک نسخه و نه حتی چنتا دونه!) ایشون رو به منظومه شمسی ما "هدیه" دادند! 🌠
خودشیفتگی با احترام به خود خیلی توفیق داره.

"...اکثریت قریب به اتفاقمان اهل تظاهر هستیم. تظاهر به درستی، تظاهر به ادب، تظاهر به نزاکت و تظاهر به مکنت، ثروت، قدرت و ده‌ها صفت دیگری که به هر دلیلی دوست داریم به داشتن آن صفت و امکان شهره شویم..." 1

یهو یاد یه قسمتی از آهنگ "سپهر" از هادی پاکزاد 2 افتادم... :
هیچکی تشخیص نمی ده، نابغه یا کلاشی
شهرت یه اشتراکه، چه حرفه ای چه ناشی
برای تو مهم نیست که به چی مشهور باشی
شهرت فقط همینه که ورد زبوناشی
شعور لباس بپوشی، احمق باشی یواشی!
طلا تظاهر کنی، مس از درون بپاشی!

ولی یه چیزی جور در نمیاد! اگه ما همگی واقفیم که داریم مس رو تحت یک عامل مجازی طلا می بینیم.... واقعا چرا داریم می بینیم؟؟!!🙄🤔
چرا بعضی چیزا اینقدر بزرگ شدن؟! چرا بعضی چیزا اینقدر دیده شدن؟! کی بزرگشون کرد؟! 🤔

پاکزاد چند مصرع بعد مختصر توضیح داده بود... :
وقتی همه مس میخوان، مس عنصر برتره
طلا هم زنگ می زنه، این قانون باوره
کیمیا فاسد میشه، کیمیاگر پیر میشه
پرنده ها می خزن، ماده شیر اسیر میشه

دیگه حرفم نیومد...
بله...☺️

جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم...با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن این جاست
از ماست که بر ماست... 3

پ‌ن: البته همه اینها فقط یه دغدغه ی فکری بوده برام همیشه... در مقام ارائه دهنده راه حل و راهکار نیستم!
پ‌ن1: حسن نراقی/جامعه شناسی خودمانی
پ‌ن2: هادی پاکزاد، شاعر و ترانه سرا. ستاره آلترناتیو راک ایران...که متاسفانه وجودش رو از طرفداراش محروم کرد. اسطوره ای بود در نوع خودش.
پ‌ن3: ملک الشعرای بهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۱۲
مجتبے ‌‌

بعد از مدتها... سلام بلاگ :)

http://s1.picofile.com/file/8283572068/Sting_Shape_of_My_Heart.jpg

Sting - Shape of My Heart

« دانلود »

He deals the cards as a meditation
 او با تفکر با کارت‌هایش بازی می‌کند


And those he plays never suspect
 در بازی او هیچ شکی وجود ندارد


He doesnt play for the money he wins
 او برای بردن پول بازی نمی‌کند


He doesnt play for the respect
 او برای جلب احترام بازی نمی‌کند


He deals the cards to find the answer
 او برای رسیدن به یک جواب با کارتها بازی می‌کند


The sacred geometry of chance
 محاسبه مقدس احتمالات


The hidden law of probable outcome
 قانون پنهانی از نتیجه احتمالی


The numbers lead a dance
 اعداد رقصی را در پی دارند

I know that the spades are the swords of a soldier
 می‌دانم که پیک شمشیر سرباز است


I know that the clubs are weapons of war
 می‌دانم که خاج سلاح جنگ است


I know that diamonds mean money for this art
 می‌دانم که خشت به معنی پول برای این هنر است


But thats not the shape of my heart
 اما هیچ کدام شکل قلب من نیست


He may play the jack of diamonds
 ممکن است سرباز خشت بازی کند


He may lay the queen of spades
 شاید بی بی پیک بازی کند


He may conceal a king in his hand
 شاید شاهی را در دستش پنهان کند


While the memory of it fades
 تا زمانی که از خاطرها برود


I know that the spades are the swords of a soldier
 می‌دانم که پیک شمشیر سرباز است


I know that the clubs are weapons of war
 می‌دانم که خاج سلاح جنگ است


I know that diamonds mean money for this art
 می‌دانم که خشت به معنی پول برای این هنر است


But thats not the shape of my heart
 اما هیچ کدام شکل قلب من نیست


thats not the shape
هیچ کدام شکل


shape of my heart
 شکل قلب من نیست


And if I told you that I loved you
 اگر بگویم که عاشقت بوده‌ام


You maybe think theres something wrong
 شاید فکر کنی یک چیزی درست در نمی‌آید


Im not a man of too many faces
 من مردی با چهره‌های گوناگون نیستم


The mask I wear is one
 نقاب من فقط یکی است


Those who speak know nothing
 کسایی که حرف می زنند چیزی نمی‌دانند


And find out to their cost
 و خودت ارزش آن‌ها را خواهی فهمید


Like those who curse their luck in too many places
 مانند کسانی که برای شانس آنها نفرینی را در چندین محل قرار داده‌اند

And those who smile are lost
 و کسانی که می خندند گم شده‌اند


I know that the spades are the swords of a soldier
 می‌دانم که پیک شمشیر سرباز است


I know that the clubs are weapons of war
 می‌دانم که خاج سلاح جنگ است


I know that diamonds mean money for this art
 می‌دانم که خشت به معنی پول برای این هنر است


But thats not the shape of my heart
 اما هیچ کدام شکل قلب من نیست


Thats not the shape of my heart
هیچ کدام شکل قلب من نیست


thats not the shape
هیچ کدام شکل


shape of my heart
 شکل قلب من نیست

لیریک از: lyricsy.ir

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۱
مجتبے ‌‌


  کتاب صوتی " خاطرات روسپیان سودا زده من " ، (ترجمه امیرحسین فطانت) ،اثر نویسنده ی بزرگ ، گابریل گارسیا مارکز رو تقریبا دو سال و نیم پیش بود (سال91) شنیدم. این آخرین رمان منتشر شده از  آقای مارکز هست. کتاب جالبی بود و نویسنده (که بزرگ تر از آن هست که من بخوام تعریف ازش کنم) قلم شیوایی داره و صحنه ها رو خوب توصیف میکنه.

* نکته قابل ذکر اینه که این کتاب در ایران دارای سه ترجمه و با سه عنوان مختلف هست.

 خلاصه داستان از این قراره:
  « کتاب در مورد یک پیرمرد و روزنامه نگار کهنه کار هست که در آستانه نود سالگی اش هنوز مجرد هست و تا به اون زمان با افراد زیادی رابطه داشته...
 در آستانه نود سالگی اش و برای اینکه مــثلا حالی به خودش داده باشه تصمیم می گیره با دختر جوانی باشه. به واسطه ی زنی از آشناهای قدیمی خودش که صاحب یک خانه فساد هم هست ، دختری کم سن و سال به او معرفی میشه...
 با رزا کابارکاس (صاحب فاحشه خانه) قرار میگذاره که به دیدار دختر بره ، اما این قرار ، شب های زیادی تکرار میشه و پیرمرد هر بار به بالین دخترک می ره و هیچ اتفاقی نمی افته و این میشه که دلباخته ی، زیبای هر بار خفته، میشه... »

فرازی از شروع کتاب :
« در سالگرد نود سالگی ام خواستم شب عشق دیوانه وار را با نوجوانی باکره به خودم هدیه دهم. به یاد رزا کابارکاس افتادم؛ مالک یک خانه مخفی که عادت داشت هروقت خبر تازه ای به دستش میرسید آنرا به مشتریان خوبش اطلاع دهد. هچ وقت به او و به هیچکدام از پیشنهادهای وسوسه انگیز و بی شرمانه اش تن در نداده بودم، اما او اصولی را که من به آنها اعتقاد داشتم قبول نداشت و با لبخندی موذیانه میگفت: اخلاقیات هم بستگی به زمان داره، خواهی دید. »




 - نسخه ی PDF رو می تونید از "اینجا" دانلود کنید.

 - کتاب صوتی که خودم اون رو کم حجم کردم هم می تونید از "اینجا" دانلود کنید.
(نسخه اصلی 75 مگابایت. این نسخه 36 مگابایت،با پسوند MP3)

* نکته مهم : بعد از آپلود نسخه صوتی متوجه  یک جابجایی اسمی در فایل ها شدم. جای ترک 5ام  و  4ام اشتباه شده.
پس در واقع ترک 5 در اصل 4 است و ترک 4 همان 5




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۳۲
مجتبے ‌‌


شهاب حسینی، یکی از معدود بازیگرانی که دوستش دارم.
به خودش و به کارش اعتقاد دارم. خیلی خوب و روون بازی میکنه و بازیش به دل میشینه.
حتی توی بازی هم بی آلایش بنظر می رسه.
شاید مهم ترین دلیلی که دوستش درم هم همینه! ینی همونطور که توی پوستر روبرو تیتر زده، اهل مَنم مَنم کردن نیست! و بقول خودش " من را باید کشت! ". بر خلاف خیل عظیمی از دیگر بازیگران!
بقول معروف  از جای خودش در نرفته. کلا از آدمهایی که خیلی خودشون تحویل میگرن خوشم نمیاد و احساس راحتی باهاشون ندارم...

از بازی های خوبش که به یادموندنی شده میتونم به "مدار صفر درجه" ، " حوض نقاشی" ، "شوق پرواز" ، "محیا " و " پلیس جوان"  اشاره کنم.گرچه کارهاش زیاد و متفاوته...

خلاصه کلا از این آدم خوشم میاد!



- اگر روی اسمش بالا کلیک کنید به وبسایت رسمی شهاب حسینی میرید.
- یک سری پوستر از شهاب حسینی که روی مجله های مختلف چاپ شده رو می تونید دانلود کنید:

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۶:۱۹
مجتبے ‌‌


میگه:
" زلزله " رو میشه 15 جور غلط نوشت
" ستیز " رو میشه 23 جور غلط نوشت
" احتذار " رو میشه 31 جور غلط نوشت
" استحقاق " رو میشه 95 جور غلط نوشت
" اهتزاز " رو میشه 127 جور غلط نوشت...!
واقعا چطور شد که ما تونستیم دیکته یاد بگیرم... ؟!؟

اینکه این عدد ها رو از کجا آورده به کنار...چون منم نشمردم!
اما این بنده ی خدا ظاهرا  اینقدر جریانات باهوشیسم! در جسم و روحش غلیان کرده که تبدیل به نمودی از منگولیسم شده!

خوب بجای اینکه این حجم آمار و ارقام در بیاری بشین صورت درست کلمه ها رو حفظ کن کاری هم به غلط ها نداشته باش... :|

حفظ الله تعالی!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۱۷:۰۹
مجتبے ‌‌

یکی از ترانه های خوب رضا یزدانی...
ملودی دلچسب و شعر نابی داره

از آلبوم "خاطرات مبهم"...

http://codename13.persiangig.com/image/1.Pictures/5/sdfsdf.jpg

تو بستی چشمت و دنیا پُر از تیتراژ پایان شد
جهان یه فیلم کوتاه بود که از چشم تو اکران شد
من اینجا روی مرز عشق گذرنامه درست کردم
خودم رو توی یک پاکت به دنیای تو پست کردم
تو شیراز نگاه من بهار و سعدی و کافه
توی تهران قلب تو یکی لبهام  می بافه
هوام ابری تر از اونه که  تو اخبار می بینی
دارم از پنجره میرم
فقط دیوار می بینی
.
من از این پرسه ها خسته به رویاهام بدهکارم
یه هدفون توی گوشام خیابونارو میشمارم
نه امروز و نمی شناسم ببین ماسیده لبخندم
زمان بی معنیه بی تو دیگه ساعت نمی بندم
.
.
.
جهانم تلخه این روزا بشین چاییم  شیرین کن
توهم میزنم خوبم
توهم هام  تزیین کن
.
مثل ششهای این سیگار پر از هــندسه ی دودم
یه روزی که نفهمیدی یه روزی عاشقت بودم
.
.
.
تو بستی چشمت  دنیا پُر از تیتراژ پایان شد
جهان ی فیلم کوتاه بود…

 





۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۹
مجتبے ‌‌

توی دنیای ما چیزای زیادی هستن که به اسم بچه ها و برای اونها ساخته میشه، ولی بخاطر جذابیتی که دارن بزرگترها هم واقعا ازش لذت میبرند! یکش همین کارتون ها و انیمیشن ها...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۶
مجتبے ‌‌