کافه زندگی

کافه زندگی

حوصله‌ی شرح قصه نیست...🌷

طبقه بندی موضوعی

چهار هفته بعد از کرونا...

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۴۰ ب.ظ

داشتم به آخرین پستی که منتشر کردم نگاه میکردم " شب آخر سال 98 " لبخنداخم هی دل غافل...

امشب 27 شهریور 1400 هست و توی موج پنجم کرونا هستیم!

ما هم همگی کرونا گرفتیم :/   بابا ، مامان ، خواهرم ، من...

با اینکه مبتلا به سختی متوسطش شدیم ولی روزای بدی بود. خداروشکر مامان و بابا واکسن زده بودن! به همین خاطر خداروشکر درجه سختی مریضی شون کم بود. مامان که طفلک مریضی خودش رو کلا یادش رفته بود و پیگیر ما بود...

من بیشتر تب و بدن درد داشتم و بی اشتهایی... یه 8-9 کیلویی نسبت به گذشته وزن کم کردم. با اینکه علائم تنفسی من نسبت به بقیه بهتر بود اما ریه ام حدود 20-30% درگیر شده بود... 5 دوز رمدسیویر زدم...

از کجا مبتلا شدیم؟!

بابا یک شب بیمارستان بستری بود (بخاطر لخته خون توی پاش بخاطر واریس) و منم همون شب پیشش موندم...هیچی دیگه... کرونا همون یک شب کار خودشو کرد پا در دهانلبخند

بهرحال...خداروشکر که اینم بخیر گذشت :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۲۷
مجتبے ‌‌

کرونا

کورونا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی